۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

اگر زندگی بگذارد....

زندگی را آغاز کردم بدون آنکه بدانم چرا؟
و سالها زندگی کردم بدون آنکه بدانم چگونه؟
ولی تصمیم گرفته ام
زنده بمانم
زندگی را یاد بگیرم
و زندگی کنم .
هر چند بدانم فقط یک لحظه برای درس پس دادن مهلت باقی ست.



ارجاف اول و آخر:امروز اولین وآخرین سه شنبه پانزدهم دی ماه هشتاد و هشتی ست که من تجربه میکنم.پس می خواهم زندگی کنم اگر زندگی بگذارد....

۵ نظر:

آدم ساده گفت...

خوبی؟
نگران شدم
کی اینقد بد حالتو گر فته؟عکسشو بده پاره کنم واست :)
شما که جای مادر بنده ای دیگه چرا آخه؟
زیاد جدی نگیر خودمم قاطیم
خشو باشی(این ورژن جدید خوش باشی اشتباه تایپی در کار نیست)

محیا گفت...

به زندگیت ادامه بده بدون اینکه بپرسی چرا،چون شاید هیچوقت جواب سوالتو نگیری...ولی زندگیت بدون این هم ادامه داره،حتی اگه ندونی چرا؟؟؟
سوالت یه سوال فلسفیه که شاید با دونستنش زندگیت قشنگ تر بشه شایدم نه فقط تو رو دچار درد کنه...ولی کلا خوبه که آدم سوال براش ایجادشه و بی تفاوت نباشه ولی نه به قیمت اینکه از لحظه هات لذت نبری........

مانی گفت...

اینی که گفتی یعنی چه ؟!

رهگذر گفت...

تا حالا تو blogspot کامنت نذاشته بودم!! چه خفنه!!
این اگه اشتباه نکنم یعنی اینکه می خوای در وبلاگت رو ببندی. آره؟ یا اینکه من گژ فهمم؟
بی خیال بابا ما تازه اینجا رو پیدا کردیم و خوشمون اومده.باش حالا حالاها!

باران گفت...

سلام خوبی؟؟!!!تو یکنفر بین ما سالم بودی که توهم از دست رفتی