۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

خیال کن که غزالم،بیا و ضامن من شو



اوست نشسته در نظر
اوست گرفته شهر دل
واوست که تن را سبک می کند
ودل را مطمئن
وروح را پران
وجان را آرام...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

احسنت!!!

دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته است.
وهیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو،که روی شاخه نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دوبرگ این گل شب بوست،
نه،هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند.
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد.
...
سهراب سپهری




بچه که هستی تا بغض می کنی ،به ثانیه نکشیده بغضت می ترکه و اشکات سرازیر می شه...
ولی وقتی بزرگ میشی،یاد میگیری بغضتو روزهاااااااااااا باخودت هرجاببری.
نمیدونم باید به قدرت بزرگ شدنت احسنت گفت یا به سماجت این بغض...

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

اینجور موقع ها...

می دونی هیچی زجرآورتر از این نیست که این قدر عصبانی باشی که بتونی و حتی نیاز داشته باشی(نیاز به تخلیه روانی منظورمه ها نه آواره کردن ملت) با فریادت یه آپارتمان چهار طبقه رو به لرزه در بیاری و یا با صدای جیغت اهالی یه کوچه رو به صورت درجا یه جا جمع کنی،،ولی...
آخخخخخخخخخ؛ولی مجبور باشی جوری عادی برخورد کنی که اصن کسی نفهمه تو در این حد عصبی هستی و حتی به سر کسایی که باهاشون جر و بحث کردی بنا به دلایل زیاد نتونی هوااااااااااااااااااااااار بکشی و تازه ناچار باشی خیلی معمولی روزنامه ورق بزنی و از سر همین ناچاری بی ربط ترین مطالب مثل دلایل گریه نوزادان و استرس های بارداری و نکات ظریف مربوط به خرید لوازم برقی رو بخونی که بلکه حواستو پرت کنه یه کم...
تازه دردناک تر این که طرف های مقابل بتونن خیلی راحت داد بکشن و فریاد بزنن...
و گریه دار تر این که خودت می دونی این وسط اون قدرهام تو مقصر نیستی...

اینجور موقع ها یه احساس در هم پاشیدگی درونی بهت دست میده که خدا قسمت کسی نکنه واقعا...
اینجور موقع ها به این فکر می کنی این "کظم غیظ"که میگن همینه ها؛منتها از اونجایی که ما به صورت اجباری ونه از روی اختیار این کارو کردیم،اجر هم نمی بریم حتی بدبختی(خسرالدنیا و الاخره شدیم رفت با این اخلاقمون)
و دقیقا اینجور موقع هاست که با وجود تمام تنبلی هایی که واسه به روز کردن یه وبلاگ فیلتر شده و طفلکی داری،پا میشی میای اراجیف می نویسی.





ارجاف:"اینجور موقع ها" ازتون دور باد!!!

۱۳۸۹ بهمن ۱۸, دوشنبه

تو خود عذاب خودی،زجا برخیز!!!

اگه تمام زندگیتوبگردی فکر نکنم موجودی عجیب و غریب تر از خودت بیابی،همون طور که من نیافتم.
من این روزها سخت از خودم در عجبم.
نه!!! اصلا قضیه "من زکجا آمده ام ،آمدنم بهر چه بود" نیست...قضیه اینه من واقعا چی می خوام؟کارهایی که تا حالا کردم،تصمیماتی که تا حالا گرفتم خواست من بوده واقعا؟آیا چیزایی که تا امروز بدست آوردم واقعا چیزاییه که من میخوام؟یا چیزایی که از دست دادم چیزایی که بوده که من واقعا نمی خواستمش؟

خوب که فکر می کنم می بینم خیلی جاها به مصلحت دیگران زندگی کرده ام.نمیگم همه زندگیم،ولی خیلی جاها.
ونقطه های خسران زندگیم دقیقا همون جاهاست.نقطه هایی که درد می کنه خود خودشه.
شاید اون روزا موقع گرفتن اون تصمیم ها فکر کردم چه قدر آدم از خود گذشته ایم...ولی حالا که فکر می کنم می بینم نــــــــــه عزیزم اسمشونو نمیشه گذاشت فداکاری و از خود گذشتگی،بهش اسم دیگه ای دادن...

هدفم از نوشتم این اراجیف فقط یک چیز بود و اون اینکه اگه تو هم داری راه منو میری همین الان برگردی،چون من دقیقا دارم از وسط ترکستان همین ره برات حرف می زنم.
ما آدما فقط یکبار مسیر زندگی رو طی می کنیم،تو مسیر در وهله اول فکر خودمون باشیم بقیه آدما فکر خودشون هستن؛وقتی فرمون مسیر جاده اومد دستمون و مهارت کافی داشتیم یاد بقیه بیفتیم.وقتی به دست فرمونمون مطمئن شدیم اون موقع شیشه رو بیا ریم پایین به اونایی گیج راهن شروع کنیم به آدرس دادن و ...در غیر این صورت یهو می بینی به طرق مختلف راهشونو پیدا کردن و ...



اووووووووه خیلی حرف دارم در این زمینه بزنم ،خیلی مثال و حکایت و جمله قصارو...ولی در کل حرفمو دست و پا شکسته زدم.ملت بیاین پند بگیرین:دی

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

مولودی خرافاتی که چشم به راه معجزه نشسته بود...



22 سالگی خوب نبود...
همیشه  فکر میکردم 2 همون عدد شانسه منه.از 2 خوشم میومد.همیشه پر از حس مثبت بود برام از همون بچگیم فکر میکردم 22 سالگیم بهترین سال عمرم خواهد بود ولی...
22 سالگی خوب نبود...
تو طالع متود ماه دی همیشه می خوندم که نوشته بود:"عدد شانس شما عدد7 است"ولی من قبول نمی کردم از همون بچگی می گفتم عدد شانس من همون 2.از همون موقع ها بی صبرانه منتظر 22 سالگی بودم و پیش خودم فکر میکردم با این همه حس خوب که 2 بهم میده،22 سالگیم حتما یه معجزه میشه...حتما بهترین اتفاق عمرم اون موقع میفته،ولی...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...
22 سالگی خوب نبود...






ارجاف:شروع دردمندانه ای داشت،برای پایان پیروزمندانه اش دعا می کنم؛بی شک کسی هست...