۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

اینجور موقع ها...

می دونی هیچی زجرآورتر از این نیست که این قدر عصبانی باشی که بتونی و حتی نیاز داشته باشی(نیاز به تخلیه روانی منظورمه ها نه آواره کردن ملت) با فریادت یه آپارتمان چهار طبقه رو به لرزه در بیاری و یا با صدای جیغت اهالی یه کوچه رو به صورت درجا یه جا جمع کنی،،ولی...
آخخخخخخخخخ؛ولی مجبور باشی جوری عادی برخورد کنی که اصن کسی نفهمه تو در این حد عصبی هستی و حتی به سر کسایی که باهاشون جر و بحث کردی بنا به دلایل زیاد نتونی هوااااااااااااااااااااااار بکشی و تازه ناچار باشی خیلی معمولی روزنامه ورق بزنی و از سر همین ناچاری بی ربط ترین مطالب مثل دلایل گریه نوزادان و استرس های بارداری و نکات ظریف مربوط به خرید لوازم برقی رو بخونی که بلکه حواستو پرت کنه یه کم...
تازه دردناک تر این که طرف های مقابل بتونن خیلی راحت داد بکشن و فریاد بزنن...
و گریه دار تر این که خودت می دونی این وسط اون قدرهام تو مقصر نیستی...

اینجور موقع ها یه احساس در هم پاشیدگی درونی بهت دست میده که خدا قسمت کسی نکنه واقعا...
اینجور موقع ها به این فکر می کنی این "کظم غیظ"که میگن همینه ها؛منتها از اونجایی که ما به صورت اجباری ونه از روی اختیار این کارو کردیم،اجر هم نمی بریم حتی بدبختی(خسرالدنیا و الاخره شدیم رفت با این اخلاقمون)
و دقیقا اینجور موقع هاست که با وجود تمام تنبلی هایی که واسه به روز کردن یه وبلاگ فیلتر شده و طفلکی داری،پا میشی میای اراجیف می نویسی.





ارجاف:"اینجور موقع ها" ازتون دور باد!!!

هیچ نظری موجود نیست: